هدف اصلی بازاریابی، پیوند دادن اسباب بازی ارزان و کودکان است. تحقیقات بازاریابی عصبی با هدف ارتباط فعالیت در سیستم عصبی با رفتار مصرف کننده انجام می شود.
کاربردهای بسیار متنوعی برای برندها، محصولات، بسته بندی، تبلیغات یا بازاریابی برای فروشگاه ها دارد تا بتواند قصد خرید، سطح تازگی، آگاهی یا احساسات ایجاد شده اگرچه مجموعه دادههای تصویربرداری عصبی شامل یک رویکرد کمی است.
فعالیت مغز ما را با اعداد اندازهگیری میکند، به نظر میرسد تحقیقات بازاریابی عصبی جنبههای مشترکی با جنبه کیفی تحقیق نیز دارد. باتلر یک مدل تحقیقاتی بازاریابی عصبی را پیشنهاد می کند.
محققان بازاریابی، متخصصان و سایر ذینفعان را به هم متصل می کند و بیان می کند که تحقیقات بیشتری برای ایجاد ارتباط علمی آن مورد نیاز است.
از آنجایی که بازاریابی عصبی یک رشته نسبتاً جوان است، زمینه نظری، تجربی و عملی آن هنوز در حال توسعه است. تحقیقات نظری در بازاریابی عصبی مبتنی بر علوم اعصاب است.
تکنیکهای تصویربرداری عصبی در این زمینه نوظهور به منظور آزمایش فرضیه، بهبود دانش موجود یا آزمایش تأثیر محرکهای بازاریابی بر مغز مصرفکننده استفاده میشود.
این تحقیق نشان داد که الگوهای فعالیت مغز ارتباط نزدیکی با رفتار و شناخت دارند. طبق فرض کلاسیک، مصرفکنندگان در فرآیند تصمیمگیری خود، همه گزینههای ممکن در بازار را در نظر میگیرند.
گزینهای را انتخاب میکنند که «مطلوب نهایی» را به حداکثر میرساند. این فرض دیگر معتبر نیست، همانطور که کانمن وانشناس و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2002، که آثارش دیگر معتبر نیست.
در نتیجه تکنیک تحقیقی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است، بازاریابی عصبی است. هدف آن اندازه گیری پردازش شناختی محرک های طراحی شده در بسته بندی اسباب بازی های آموزشی است.
داده های عصبی مبتنی بر ردیابی چشم است، یک تکنیک بیومتریک که توجه بصری افراد را بر اساس حرکات چشم آنها ثبت می کند. به سمت مناطقی که مورد علاقه موضوع هستند.